** شانلی سهندیم
** شانلی سهندیم

منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
با سلام در این وبلاگ سعی می کنم در خصوص مسائل بانکی و همچنین اشعار شاعر نامی آذربایجان " شهریار " مطالبی را ارائه نمایم . امیدوارم مورد پسند دوستان قرار بگیره .
آرشيو
بهمن 1393
شهريور 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
نويسندگان
جلیل
کد هاي جاوا

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 240
بازدید کل : 146960
تعداد مطالب : 81
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

زندگی نامه شهریار  <-PostCategory-> 

شهريار

نام: محمد حسين

نام خانوادگي: بهجت تبريزي (شهريار)

تاریخ تولد: 1285

درگذشت: 27/ شهريور/ 1367

محل تولد: چاي كنار

عاشيق دئيه ر : بيـر نـازلـي يـار واريميش

عشقينـدن  اودلانيـب  يــانــار واريميـش

بير سازلي - سوزلي  «شهريـار»  واريميش

اودلار ،‌ سونوب  ، اونون چرخي چؤنميوب

تولد و دوران كودكي شهريار :

          سيد محمد حسين بهجت تبريزي معروف به شهريار در سال 1285 « هـ. ش» در شهر تبريز ديده به جهان گشود ، پدر وي حاج سيد ميرآقا خشگنابي در آن زمان از وكلاي درجه يك تبريز و مردي نسبتاً متمول بود كه گرسنگان بي شماري از خوان كرم او سير مي شدند مادر وي كوكب خانم از خويشاوندان حاج ميرآقا بود. تولد سيد محمد حسين مصادف با حوادث انقلاب مشروطيت است.

          در چنين اوضاع آشفته اي بود كه ميرآقا خشگنابي ، پدر محمد حسين ، صلاح را در اين ديد كه خانواده و فرزندان خود را از چنين محيط آشوب زده اي دور سازد ؛ از ايـن  رو  عائله  خـود را بـه  زادگاه آبـا و اجداديشان ،‌ يعني خشگناب از توابع بخش «قره چمن» تبريز منتقل كرد.

          بدين سان دوران كودكي ، رشد و شكوفايي سيد محمد حسين در اين ديار سبز وخرم و دو روستاي بازهم آباد و بزرگ و زيبا ؛ يعني قيش قَرَشاق ( قه ييش قورشاق) و شنگول آباد ( شنگول آوا) سپري شد. هر سه اين روستاها در دامنه كوهي كه بعدها شهريار نام او را عالم گير كرد واقع شده اند. خود وي در باره اين دوران از زندگيش مي گويد: « زيباترين دوران زندگانيم را در دامنه هاي اين كوه گذرانيدم ... »

بهترين دوران زندگي محمد حسين در چنين محيط باصفا و نشاط انگيزي سپري شد و چنين محيطي بود كه زمينه ساز آفرينش شاهكار ادبي اجتماعي شهريار ، «حيدربابا يا سلام» و مايه شهرت و آوازه وي گرديد.

عزيمت به تهران:

هنگامي كه محمد حسين 15 ساله شد پدرش او را همراه قافله كوچكي روانه تهران مي كند تا ادامه تحصيلات و مدارج كمال را در آنجا پي بگيرد او هنگام عزيمت به تهران در اولين منزل بين راه « قريه باسمنج» به هنگام استراحت در خواب مي بيند كه بر  روي  قلل  كـوه  طبل  بزرگي را مي كوبد و صداي آن طبل در اطراف و جوانب مي پيچيد و به قدري صداي آن رعد آساست كه خودش نيز وحشت مي كند ، تعبير اين خواب او  چيزي جز شهرت و آوازه اي كه بعدها به دست آورد نمي توانست باشد.

شهريار دنباله تحصيلات متوسطه خود را در « دارلفنون» پي گرفت و به زودي دوستان صميمي و خوبي براي خود در تهران پيدا كرد از جمله آقاي اسدالله زاهدي ، ‌لطف الله زاهدي و ابوالقاسم شهيار.

تخلص شهريار:

          شهريار كه از مدتها پيش شعر مي سرود در آن سالها بيشتر به شعر و شاعري روي آورد او ابتدا در اشعار خود بهجت تخلص مي كرد ولي در سال 1300 براي يافتن تخلصي جديد از فال حافظ تخلص خواست كه بيت زير شاهد از ديوان حافظ آمد:

« غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم

به شهر خود روم و شهريار خود باشم»

          شهريار وقتي اين بيت را ديد در آغاز آن را نپذيرفت و خود را لايق عنوان «شهريار» ندانست و به قول خود چنين گفت كه حافظ جان ، ما از تو يك نام درويشي خواستيم تو به ما چنين نامي پيشنهاد مي كني؟ و دوباره به حافظ تفال زد و باز هم همان بيت آمد و اين چنين آن را به فال نيك گرفت و از آن پس تخلص « شهريار» را براي خود برگزيد و بدان مشهور شد.

          شهريار در سال 1303 دوره متوسطه را در دارالفنون به پايان برد و به اسرار پدر وارد مدرسه طب شد.

آغاز قصه جدايي:

          در همان اثنا كه شهريار مست از شور و نشاط جواني و فارغ از خود و دنيا روزگار مي گذراند . دست تقدير حال وي را دگرگون كرد و سرگذشتي ديگر را براي وي رقم زد شايد خواست خدا چنين بود تا از شهريار ، شهريار بسازد.

          در اواسط دانشكده طب كه جواني 19 ساله و با نشاط بود (1304) شبي در خواب ديد كه در استخر بهجت آباد با معشوقه خود پري مشغول شنا است و غفلتاً پري را مي بيند كه به زير آب مي رود و خود نيز به دنبال او به زير آب رفته ، هر چه جستجو مي كند اثري از معشوقه نمي يابد ولي در قعر استخر سنگي گران قيمت به دست مي آورد كه چون روي آب مي آيد ملاحظه مي كند كه آن سنگ ، گوهر درخشاني است كه دنيا را چون آفتاب روشن مي كند و مي شنود از هر طرف مي گويند : گوهر شبچراغ را يافته است.

          اين خواب سرآغاز قصه تلخ جدايي شهريار از پري بود و خبر از روزهاي سخت و غم انگيزي براي شهريار بود ولي از طرفي نويد دهنده گوهري ارزشمندتر براي او يعني همان عشق و معرفت حقيقي است.

          در منزلي كه شهريار كرايه كرده ،‌دختري بسيار مهربان ، با ذوق و با عاطفه ،‌به نام «لاله» بود كه قسمتي از كارهاي منزل او را بدون توقع مزد و منتي انجام مي داد و همچون خواهري مهربان براي شهريار بود. اين همان لاله بود كه شهريار چند سال بعد كه از سفر خراسان بازگشت او را مرده يافت و بر سر خاك او غزل بسيار لطيفي با اين مطلع ساخت:

بيداد رفت ،‌لاله بر باد رفته را

 يا رب خزان چه بود بهار شكفته را

          اواخر دانشكده طب است ؛ اين روزها نامزد شهريار خواسته يا ناخواسته كمتر به ديدار شهريار مي آيد گويي دستاني در كارند تا اين وصل را به هجران بدل كنند ،‌ ظاهراً پدر پري ديگر با اين وصلت موافق نبود و شهريار بي چيز و فقير را لايق پري ، دختر خود نمي پنداشت و از اين رو مانع از آن مي شد كه دخترش به ديدار شهريار برود:

... پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت

پـدر  عشـق  بسـوزد  كه  در  آمد  پـدرم

عشـق  و  آزادگي  و حسن  و جواني و هنـر

عجبـا  هيـچ نيرزيد  كـه  بي سيـم  و  زرم

ولي شهريار پري را نيز بي تقصير نمي داند و دوري او را ناشي از بي مهري و بي وفايي او مي داند اما هنوز شيفته و دلداده او است و از فراق او مي سوزد.

دخالت تيمور تاش:

          آري اين چنين بود كه عزيزترين كس شهريار از دستش به در مي رفت ولي هنوز اميد براي وصل و ديدار باقي بود كه دخالت تيمور تاش ، وزير در بار مستبد رضاخان آخرين رشته اميد را نيز قطع كرد و شهريار را ناكام گذاشت.

          در سال آخر مدرسه عالي طب ( دانشكده پزشكي) كه به امتحان آخر سال و دكتر شدن شهريار بيش از چند ماه نماند بود ، در بيمارستان شماره يك ارتش انترن و مشغول كار بود. روزي رئيس بيمارستان او را به اطاق خود خواست . شهريار به اطاق رئيس رفت ؛ ديد سرگردي آن جا نشسته است رئيس بيمارستان با قيافه اي ناراحت و حالي پريشان كه مي كوشيد پنهان كند به شهريار گفت : جناب سرگرد با شما كاري دارند با ايشان برويد و ببيند چه كار دارند . سرگرد شهريار را يك راست به زندان دژباني تهران برد و زنداني كرد. تيمور تاش دستور داده بود كه او را آنجا زنداني كنند يا بكشند.

          مادر ثريا وقتي كه از ماجرا با خبر مي شود بر سر و روي خود مي زند ،‌شيون كرده مي گويد: اين سيد بيچاره چه گناهي كرده ؟! نفرين او ما و شما را زير و رو مي كند اين چه كاريست مي كنيد؟ مبادا دستتان را به خون آلوده كنيد.

          تيمور تاش به اين شرط حاضر بود از كشتن شهريار منصرف شود كه از تهران برود و بدين ترتيب او را از زندان آزاد كردند كه به زودي تهران را ترك كند.

شهريار به علت فوت لاله ، خواهرش حالي افسرده و نگران داشت و سر و صورتي همچون دراويش ژوليده و پريشان پيدا كرده بود. دوستانش براي معالجه و مداوايش او را به بيمارستان بردند و بستري نمودند. پري وقتي خبر بازگشت و بستري شدن او را شنيد براي ديدار وي به بيمارستان رفت. شهريار كه ازخود قطع اميد كرده بود و اميدي به زندگي نداشت با ديدن پري خاطرات دوران گذشته در يادش جان گرفتند و بارقه اميد و زندگي در او درخشيدن گرفت.

پري را در آغوش گرفت ؛‌به همراه او اشك مي ريخت و چنين مي گفت:

آمدي  جـانـم به  قربانت  ولـي حالا   چــرا؟

بي وفا  حـالا  كه  من  افتاده ام  از پا 



+ نوشته شده در جمعه 9 دی 1390برچسب:,ساعت 9:56 بعد از ظهر توسط جلیل |
مطالب پيشين
» سلام گتیرمیشم
» کمک 3 میلیارد ریالی موسسه قرض الحسنه جوانان خیّر به زلزله‌زدگان استان آذربایجان شرقی
» حمایت مجلس از جوانان خیر
» جوانان خیر
» سیستم آنلاین دریافت و پرداخت در شعب شهر تبریز راه اندازی شد
» جشن تراکتور سازی و جوانان خیر
» برگزاری جلسه معاونت بازرسی در آ . غربی
» اینترنت رایگان در فرودگاه تبریز
» جوايز پانزدهمین دوره قرعه‌کشي طرح ایثار اعلام شد
» لیست اسامی برندگان جوایز چهاردهمین دوره طرح ایثار
» تبریک سال 1391
» دعوت به همکاری در درمانگاه خیریه جوانان خیّر مرند
» دعوت به همکاری موسسه قرض الحسنه جوانان خیّر
» دیدارتیم های تراکتورسازی تبریز و سپاهان اصفهان
» شعبه ستارخان به محل دائمی خود انتقال یافت
» نقش جوانان خیر در اقتصاد منطقه
» صبر و استقامت جوانان خیر
» آرمان خانواده جوانان خیر
» قدردانی شهردارکلانشهر تبریز
» شانه سی مندن
» فعالیت جوانان خیر در چارچوب قانون
» بانک مرکزی
» رعایت اصول مشتری مداری و کسب رضایت شهروندان
» سردار پورجمشیدیان فرمانده سپاه عاشورا
» جنگ بزرگ شادی
» 22 بهمن
» بیشترین سود را از ما بگیرید
» تراکتورسازی مشکل مالی ندارد
» طرح ویژه بدون سود و بدون کارمزد
» داوران؛ حریفانی سفت و سخت برابر تراکتورسازی!





موضوعات
جوانان خیر
شعر
اطلاعات بانکی
مذهبی
متفرقه
پيوندها


ایزو شعر love بزرگترین جامعه مجازی دانشجویان موسیقی تبریز جوانان خیر شانلی سهندیم قیمت لحظه ای طلا و ارز آموزش زبان انگلیسی جملات زیبا با متن انگلیسی دکتر پوست بهترین و پر بار ترین مطالب روز اخبار 2030 آموزش عاشق شدن دلدار دانلود روز جوانان خیر سایت موسسه قرض الحسنه جوانان خیر کیت اگزوز زنون قوی چراغ لیزری دوچرخه


تبادل لینک هوشمندبرای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوانان خیر - شانلی سهندیم و آدرس jkhtabriz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

کلیک طلا
بانک ملی
جوانان خیر
اقتصاد نوین
بانک سامان
بانک کارآفرین
بانک پارسیان
پست بانک
بانک صنعت و معدن
بانک توسعه صادرات
بانک رفاه کارگران
بانک مسکن
بانک کشاورزی
بانک مرکزی
بانک صادرات
بانک تجارت
بانک سپه
بانک ملت
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com